قرارنبود توی این روزگار ، بسوزیم .... قلب مان درد بیاد.درتب ی
قرارنبود توی این روزگار ،
بسوزیم
قلب مان درد بیاد.درتب یار ،
بسوزیم
عمریه به جاده چشم دوختم ،
بیاد
سربزارم روی شانه هاش ،
هق هق م دربیاد
هنوزم تو خاطرم هستی و ،
دوست دارم
هرجا که میخواهی باشی ،
بازم دوست دارم
ازغصه خشگید گل گلدان ،
بیا
هرکجا باران شد ،
بیاد شمعدانی بیا
گلِ نارنجمی ،
برگ گل ترنجمی
قلب مان درد آمده ،
جان گل یاس بیا
غ..ر..آ
[ سه شنبه 98/2/17 ] [ 8:32 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]