سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ازتو دیدم نشان ، که بسویت رفتم .... بودی تو به هرباغ ، که ببو

ازتو دیدم نشان ،

که بسویت رفتم ....

بودی تو به هرباغ ،

که ببویم. رفتم ....

درنوای مرغانِ ،

قفسی هم شنیدم ....

به شگفت ! آمدم ،

همه باغ. تو را دیدم ....

گنج هرخلوتی کزکردم ،

به تنهایی ....

به کتابی خواندم ،

همه جا. آنجایی ....

بود درتنم خستگی هایی ،

که مرا می آزورد ....

میرفت زتنم. خستگی ،

چون تو آنجا. بودی ....

نقش توکشید. نّقاش ،

در روحم ....

هرجا که دمید نفسم ،

توآنجا بودی ....

غ..ر..آ



[ جمعه 98/4/7 ] [ 12:59 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 241
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363038