نام من عشق است و ، کارم عاشقی ... صدها فتنه برپاکرد ، این عاش
نام من عشق است و ،
کارم عاشقی ...
صدها فتنه برپاکرد ،
این عاشقی ...
نیمه های شب ،
شاهد بود ماه نقره ای ...
جلو گاه هم بود ،
زآن شبهای عاشقی ...
اندرونهِ کعبه دل ،
جا خوش کردبود ...
آه سری در میخانه ها داشت ،
این عاشقی ...
غم چرا ؟ ،
ترس ونا امیدی نبود ...
اندرونه سینه ام ،
جا خوش کردعاشقی ...
عاشقی دیدم ،
دست در دامان عشق ...
دیده را از اشک ،
دریا کرد بود ...
حیله ها کرد و ،
شررافروزی ...
باچنین وصفی ،
خطرها کرد بود ...
درخورخودهرعاشق ،
تقلا می کند ...
این چه غوغایست که عشق ،
برپا کرد بود ...
غ..ر..آ
[ شنبه 98/10/7 ] [ 4:50 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]