پُرازسرور گشته ای ، مطرب عشقی مگر ؟ ... به عود دل عطر زدی ، م
پُرازسرور گشته ای ،
مطرب عشقی مگر ؟ ...
به عود دل عطر زدی ،
مِیل .به سوختن است مگر ...
غم ها بریختم به رود ،
و زشوق سیاحت کنم ...
در بی قراری عشق ،
فروغ کوکبت. رویت کنم ...
ای صنم ما کعبه ایی ،
در طلبم ترا وسجودمی کنم ...
جلوه رخسارت را ،
در دلم حُسن و نمود می کنم ...
غ..ر..آ
[ شنبه 98/10/7 ] [ 5:1 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]