درچشم من چشم آهویت ، به شکار آمد ... به چشمم افکن نگاه نافذِ گ
درچشم من چشم آهویت ،
به شکار آمد ...
به چشمم افکن نگاه نافذِ گویا که ،
چشمت به شکار آمد ...
فرو ریخت قلبم همچوزلفت ،
به روی شانه ات ...
براین جلگه ویران دل ،
چشم غزالت به شکارآمد ...
به روح خسته ی من ،
عطر روح تو وزید ...
به دشت سوخته دلم ،
گل یاسمن روید ...
فرودآمدی مه روشن ،
به شبهای تارم ...
چه خوش آمدی با طرب ،
گرفتی انتطارم ...
دلم گرفتار بوسه های ،
صید تو شد ...
چوبرکوبیدی به خانه قلبم ،
بیمار تو شد ...
غ..ر..آ
[ شنبه 98/10/21 ] [ 3:54 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]