تازه دم دارم ، غزلی امروز ... دلم گرفته و ، شانه کم دارم امرو
تازه دم دارم ،
غزلی امروز ...
دلم گرفته و ،
شانه کم دارم امروز ...
تو چون آیی هوای ،
خوش دارم امروز ...
ترا در بر و ،
برابر دارم امروز ...
اگرچه تلخ است سلامم و ،
بابت نیست ...
غمی کنج سینه ام هست ،
که اشک دارم امروز ...
دلیل بی کسی یم ،
غربت نیست اما ...
قلم در دست و رفاقت ،
باغزل دارم امروز ...
دو طعم پُرکن واژه درفنجان ،
ازآن شیرین زبانی ...
بپیچ این نخسه را ،
که روی گونه ام نم دارد امروز ...
توچون آیی و دمنوش غزل را ،
دم کنی آماده هستم ...
بیا جانا بریدم ،
قافیه کم دارم امروز ...
چه لب سوز وداغ می چسبد ،
غزلهایت ...
کمی زعفرانی کن. که آب گردد ،
یخهایم امروز ...
غ..ر..آ
[ شنبه 98/11/12 ] [ 4:17 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]