به سرزلف من ای باد صبا ، شانه بکش بار دگر ... نرم وآرام ولطیف
به سرزلف من ای باد صبا ،
شانه بکش بار دگر ...
نرم وآرام ولطیف دستی بکش ،
برگونه ام بار دگر ...
بسرآید آن حسرتِ دیدار ،
باردگر ...
دربرم دوست بنشین ،
خنده آید به لب بار دگر ...
نگاهم کن که آینه شوم ،
ترا. ترا...
سرمه بردیده بکش ،
تا به شوق آیم. بار دگر ...
به لب تشنه من باده گلرنگ ،
بریز. بریز ...
تا به شوق آید آن ،
عشقِ دیرینه. باردگر ...
نکش آن پرده اَبرحریر ،
بر رُخ خویش ...
دل میخواهد ببیند. ترا ،
از پنجره. باردگر ...
غ..ر..آ
[ جمعه 98/11/18 ] [ 10:52 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]