ای دریغ ایام هم ، از ما گریخت ... آن جوانی و شورهم ، ازما گری
ای دریغ ایام هم ،
از ما گریخت ...
آن جوانی و شورهم ،
ازما گریخت ...
مه روهم. اندک اندک ،
ازما گریخت ...
برسر آمد برف و ،
وآن سیه مو.ازما گریخت ...
آه دل جوان هست و ،
جوانی میکند ...
همرهی دارم هنوزم ،
مهربانی میکند ...
شب قلندرمیشود دل ،
بیدار تا سحر ...
باهمه زخم زبان ،
مهربانی میکند ...
چون قلم با دل. عاشقم ،
مهربانی میکند ...
غ..ر..آ
[ چهارشنبه 98/12/14 ] [ 9:36 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]