توکه ازچشم من ، احساس دلم خواندای ... سخنی نیست که بگویم ، خو
توکه ازچشم من ،
احساس دلم خواندای ...
سخنی نیست که بگویم ،
خودت استادی ...
جمله یست که نگویم ترا ،
سخت است ولی ! ...
وتوآنی که دوستت دارم و ،
خود استادی ...
مکن ترک مرا ،
ترک نفس خواهم کرد ...
دل پُرتپشم را ،
بی کس خواهی کرد ...
طافت هجر رفتنت ،
را ندارم نفسم ...
تورمق در دل وجان منی ،
ای همنفسم ...
دل مرثیه خوانم را نکذار ،
سودازده توشود ...
دل وابسته را بگذار ،
شیدای تو شود ...
غ..ر..آ
[ جمعه 99/1/15 ] [ 10:52 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]