اسب دلم رام ، چشم شهلای تو شد ... منتظر وبی قرارِ و ، زار تو
اسب دلم رام ،
چشم شهلای تو شد ...
منتظر وبی قرارِ و ،
زار توشد ...
جوشش دریای دل و ،
چهره آرام تو ...
مرجع تقلید توای و ،
دل رام توشد ...
سلسل احکام توای ،
مقصد ومعبداٌ توی ...
چشم سیاحتگرت ،
شره آفاق شد ...
تاب مرا برده ای ،
شعله کشیداین شرار ...
چشم توشد مشقم ،
خام دلم زنده شد ...
خشکی لبهای من ،
وزطربت زنده شد ...
اسب دلم رامِ ،
هُرم نگاه توشد ...
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 99/1/21 ] [ 10:20 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]