عشق را درسینه پنهان.کرده بودی ، دیدم ... درقل بند وزندانش.کردی
عشق را درسینه پنهان.کرده بودی ،
دیدم ...
درقل بند وزندانش.کردی ،
دیدم ...
عصرآدمهای کوکی هست و ،
رباط ...
توهوایی شهر کشته بودی ،
دیدم ...
اهل روستای جهانی هستم ،
روبری پنجره ...
آه گلستان کرد بودی ،
راهش را دیدم ...
بی قرارم مثل ابرهای بهاری ،
در هوایت ...
تونوازشگر باران بودی ،
جمالت دیدم ...
وقف دیدارجمالت کردم ،
آئینه را ...
تومرا می دیدی و ،
منهم ترا دیدم ...
کاش میشد مهمانم شوی ،
برسفرام امشب ...
لعن شیطان و.خدارا شکرکنم ،
تا ترا بینم ...
غ..ر..آ
[ یکشنبه 99/2/14 ] [ 12:57 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]