من تمنا میکنم کوی ترا ، وندراین وادی چرا گم شدم ؟ ...
من تمنا میکنم کوی ترا ،
وندراین وادی چرا گم شدم ؟ ...
آرزو دارم ببینم چشم مستترا ،
وندراین وادی چرا گم شدم ؟...
دست من از دامنت کوتامکن ،
هرچند که گم کشته ام ...
مژده دیدار کی میدهی ،
من در نگاهت غرق شوم ! ...
جرعه ای ازشهد مینایی بده ،
لب تشنه ی لب تشنه ام ...
مهلتی ده برجمالت واکنم ،
مژگان و غرقت شوم ...
غ..ر..آ
[ شنبه 99/4/7 ] [ 8:56 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]