بردلت باید بیفتد ، حریم عاشقی ... تاندانی کسیت معشوق ، فای
بردلت باید بیفتد ،
حریم عاشقی ...
تاندانی کسیت معشوق ،
فاید ندارد عاشقی ...
اینقدر بالا پریدن ،
چرا ؟ ...
کورهم میفهمد ،
حال روز عاشقی ...
گرکه تجدید گردانی ،
دراندیشه ات ...
جفت وجورمیکند دل ،
راه رسم عاشقی ...
کم کن اندکی ازخود ،
رنگ و ریا ...
تا بچشم دل بینی ،
معشوق را باعشقی ...
عاشقان را همتی ،
والا به بالا میبرد ...
جمع جورش میکند دل ،
سوز وساز عاشقی ...
غ..ر..آ
[ جمعه 99/4/20 ] [ 8:52 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]