چشم من ازچشم تو ، مست و.گیرا شده ... ازلبت آموخت مشق عشق و ،
چشم من ازچشم تو ،
مست و.گیرا شده ...
ازلبت آموخت مشق عشق و ،
شکوفا شده ...
درمکتب عشق گرچه ،
قمردرعقرب بسیاراست ...
دلم ازفیض لبت آموخت و ،
غزل خوان شده ...
دگرهیچ شوق تماشای ،
غیرنیست مرا ...
دل من شیفته ی ،
چشم شهلای توشده ...
چه کنم چشم تودریا و ،
ساحل دل من ...
دل به دریای دوچشمت زدم ،
لب ساحل. لبم غزل خوان شده ...
این معمای عشق ،
اول آسان افتاد ...
چه کنم ای دل دیوانه ،
که عشقت طوفانی شده ...
غ..ر..آ
[ سه شنبه 99/7/22 ] [ 9:47 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]