سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخ دلم سوزاند و ، خاکسترم کرد و او ... مثل دشمن نه ، خنجراز پ

آخ دلم سوزاند و ،

خاکسترم کرد و او ...

مثل دشمن نه ،

خنجراز پشت زد او ...

قهوه دم کردم ،

که مهمانش کنم ...

نکرد لب تر و ،

ترکم کرد و او ...

زُل زدم درآیینه ،

حال خرابم شد آشکار ...

چندغزل خواندم بداند ،

گوش نکرد و رفت او ...

روشن است هرشب چراغ خانه ام ،

شاید ببیند مرا ...

رفت دل باورنکرد رفتنش ،

مثل شادی پرکشید و رفت او ...

غ..ر..آ



[ چهارشنبه 99/10/10 ] [ 9:59 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 490
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363287