گیسوانت عطرش ، در بادصبا بود ... مجنون شدم لیلا ، دل درپی تو
گیسوانت عطرش ،
در بادصبا بود ...
مجنون شدم لیلا ،
دل درپی تو زا براه بود ...
ابر شد وبارانی چشمم ،
ازبرق نگاهت ...
برگوکه آن شانه ی بی منت ،
کجا بود؟ ...
حوا توای ،
آدم این قصه من هستم ...
تاریک شد شب اتارم صبا ،
برگو مه من کجا بود ؟ ...
او شانه و ،
من غم بسیار ...
برگوکه آن شانه صبا ،
آخرکجا بود ؟ ...
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 99/10/25 ] [ 3:50 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]