مرهم درد دلم گم کرده ام ، زخم رقیب. گشت دوا ... خنده ام را وقف
مرهم درد دلم گم کرده ام ،
زخم رقیب. گشت دوا ...
خنده ام را وقف مردم کردم ،
زخم زبان بر من روا ...
زل به ساعت میزم ،
بگذرد این روزگارناروا ...
هرچی ازذهن خودم ،
میزنم خط الفاظ ناروا ...
تا بیاید شبی او ،
کند دردم دوا ...
غ..ر..آ
[ یکشنبه 99/11/5 ] [ 9:15 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]