بیا و دوباره باش ، سنگ صبورم اگرچه سرگشته ام و ، دور دورم ...
بیا و دوباره باش ،
سنگ صبورم
اگرچه سرگشته ام و ،
دور دورم ...
نشسته ام ومنتظر ،
به نگاه مهربانت ،
بتاب همچوه خورشید ،
ای تجلی نگاهم ...
رهیده ام اما ! ،
به بوی زلفت اسیر! ...
بیا که دریایی و ،
من اسیر تنگ بلورم
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 99/11/16 ] [ 3:18 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]