آمدی تا باغزلهایت ، مرا خواب کنی … شب تاریک مرا ، غرق مهتا
آمدی تاباغزلهایت ،
مرا خواب کنی …
شب تاریک مرا ،
غرق مهتاب کنی ...
چشم درچشم دوختی ،
ازخجالت آبم کنی ؟...
دیدم که آینه هم ،
محوتماشای توبود !...
زین حسد تومرا ،
ازباده بی نیازکنی ؟…
مَرام دلبریست ،
خنده برلب دلبر !...
بیا عشق را امشب ،
درقاب دلم قاب کنی ...
غ..ر..آ
[ پنج شنبه 100/4/31 ] [ 6:17 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]