نفسم ازپنچره ، پَرکشید ورفت ...
نفسم ازپنچره ،
پَرکشید ورفت ...
دل درتب وتاب ،
ترامی نگریست ...
ازپس آنهمه افسون نگاه ،
برق چشمت مرا گرفت ...
به کدامین سو ،
سفرکرده دل ...
که ناخدای دلت ،
دل ازما گرفت ...
غ..ر..آ
[ جمعه 100/5/22 ] [ 9:58 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]