نشستم پای توزیبا ، ندانستم که این بازار ...
نشستم پای توزیبا ،
ندانستم که این بازار ...
شورشر دارد ...
بجوش آمد صبرم …
کاسه لبریزشد ...
بریزجام دگرای دوست ...
که این دل میل دگردارد ...
غ..ر..آ
[ سه شنبه 100/6/9 ] [ 7:57 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]