فنجان اوقات مرا ، جزاوکسی. شیرین نکرد ... این باغ انار دل را ،
فنجان اوقات مرا ،
جزاوکسی. شیرین نکرد ...
این باغ انار دل را ،
جزتوکسی. خون نکرد ...
ازتو دارم یادگارو اما ! ،
باشبیخوانی شکستی ...
ازپل متروکه دلم ،
چون قطاری ردشدی ...
خنده ها درهم شکست و ،
سوزنبان قلبم برید ...
ازخودم دیگرندارم اختیار ،
باقطاری این دلم. ره برید ...
غ..ر..آ
[ دوشنبه 100/6/15 ] [ 11:55 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]