عشوه هایش مِی. پرستم ، کرد ورفت ... آن پرستوآمد و ، مست مستم
عشوه هایش مِی. پرستم ،
کرد ورفت ...
آن پرستوآمد و ،
مست مستم کرد ورفت ...
چشم هایش بود ،
جام شراب ...
باده بردست آمد و ،
مست وخرابم کرد ورفت ...
غرق رویا می شدم هرشب ،
مست وخراب ...
آن نگاه خندهایش ،
بت پرستم کرد ورفت ...
تارُخش آمد در نظرم ،
رنگ پریشم کرد ورفت ...
غ..ر..آ
[ شنبه 100/10/25 ] [ 7:43 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]