ساقی بده مِی ، همراه بلبل ... بانگ ازدل پُرکنم ...
ساقی بده مِی ،
همراه بلبل ...
بانگ ازدل پُرکنم ...
شاید نهفتت ،
غم زیرپا و ...
گل بوبگیرد و ...
گل کند ...
ساقی بده مَی ،
ازآن صبوح و ...
آواز روحم ...
گل کند ...
زین انجمن ها ،
اسب سخن را ...
زین کند ...
در دشت پُرخون ،
به یاد یاران ...
این جام را پُرکنم ...
این زخم دیرین ،
درقابی ازخون ...
سرلوحه ی ...
خود کنم ...
ساقی بیارا ،
دراین گلستان ...
رنگ سحر را ...
گلبوکنم ...
هستم هنوزآن ،
عاشق که تا مِی ...
پرستان را ...
رو کنم ...
درپای خم ،
عمریست نشستم ...
ساقی بیا ...
جامِ صبوح را روکنم ...
غ..ر..آ