در دفترشعرم گل ، توباغ غزل بودی....آهنگ غزلهای ، رقص قلم بودی

در دفترشعرم.گل ،

توباغ غزل بودی

آهنگ غزلهای ،

رقص قلم بودی

آمد زدرآن خاتم ،

هرشب به سراغ دل

شد صاحب مُلکی دل ،

چون نغمه خوان بودی

دیگرنشد پنهان ،

بی صبری این عاشق

درآتش وهجرو درد ،

سنک صبوربودی

ای نغمه پردازِ هنگام سحر ،

عاشق

درچشم غلام جانا ،

خورشیدِ قلم بودی

تقدیرچنین بوده ،

یک عمرپی عشقیم

اول چه آسان عشق ،

آخرچه بلا بودی

هم سوختم وساختم ،

هم عاشق وسرمستم

اول چه آسان عشق ،

آخرچه بلا عشقی

 

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 97/4/28 ] [ 5:17 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دلتنک توام مرا به بوستان ، دعوت کن

دلتنک توام مرا به بوستان ،

دعوت کن

باسرانگشتانت بنواز ،

روحم را آزاد کن

پروازیاران را بخاطردارم ،

مردن نبود

پروازبود ورهایی ،

مردن نبود

غلام را به شب مسپارو ،

آزاد کن

مرا باوراست پروازعاشقی ،

توهم باورکن

 

غ..ر..آ



[ سه شنبه 97/4/26 ] [ 9:18 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

مثل یک واژه مثل یک غزل ، می اندیشم تو را

مثل یک واژه مثل یک غزل ،

می اندیشم تو را

میکشد همی به باغی مرا ،

میدهد بوی عطرتو را

همچونی نی درمشبک چشمم ،

مجنون می جست تو را

من ازآن دریچه رویا ،

بَه چه دامن کشان دیدم تو را

اختران چون حلقه خلخال ،

میرقصاند پای تورا

چه خرامان می پیمود ره ،

عاشقی های غلام تورا

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/4/24 ] [ 9:4 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

در میکده بهانه کرد دلم ، پریشان گیسورا شانه کرد دلم .... به ساز

در میکده بهانه کرد دلم ،

پریشان گیسورا شانه کرد دلم

به سازاهل هنرغزل میخوانم ،

هزارشکرتورا بهانه کرددلم

قفس بشکن ونظاره کن ،

توبه های بشکسته ی ما

ره میجوست غلام درکویر ،

نه کاروانی بود نه رفیق ما

به درگه اودست التجاب بردم ،

هزاران اخترره ونشانه اوست

به شورنغمه زدم جنگ به تار ،

که اینهمه روح درمیخانه اوست

 

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 97/4/21 ] [ 10:34 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

سفرکردم تورا ، پیدا کنم من .... بگیرم کام ودل ، شیدا شوم من

سفرکردم تورا ،

پیدا کنم من

بگیرم کام ودل ،

شیدا شوم من

بروی لاله رویان ،

بستم چشم

که خوش بو یوسف و ،

پیدا کنم من

مخورغم دیدام ،

لاله رویان بسیارند

کشم رنج سفرتا گستان ،

که شهد یاس پیداکنم من

چمیده چشمانِ غلام ،

در کوه صحرا

میانِ گریه مژگان آبشار ،

تورا پیدا کنم من

روم درکوچه باغ عاشقی ،

به شوق دیدار

به خلوت یک سحر ،

دیدار.کنم من

 

غ..ر..آ



[ سه شنبه 97/4/19 ] [ 10:26 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

ایکه در رویای من ، عجین شدی

 

ایکه در رویای من ،

عجین شدی

آه که همچون گلِ ،

رنگین شدی

شادی ام بخش تا بپوشم ،

خلعتی

پاک گردم زهر ،

آلودگی

در بگشا بکو اندوه ،

زچیست

این هجومِ درد ازمعشوق ،

نیست !

با توام بیمی ز زخم تیغ ندارم ،

اماّ ؟

آه از زخم زبانها ،

بیم دارم

کی می آیی بکو ،

پیش غلام ؟

با دوبال زرنشان ،

از آسمان

ای طلوع بی غروب ،

پنهان چرا

چلچراغ عشق ،

پنهان چرا ؟

سینه ام بیزار از ،

تیرگیست

اینهمه ایثار وسوختن ،

بهرچیست

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/4/17 ] [ 12:36 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دالان دیدگانم هرشب ، درعمق رویا راهی داشت....ازپشت پنجره های بست

دالان دیدگانم هرشب ،

درعمق رویا راهی داشت

ازپشت پنجره های بسته ،

درقلبم کام برمی داشت

می خواستم سخن بگویم اما ،

تصویردرمه آئینه رفت

موی توبه رنگ ساقه گندم ،

همراه نسیم شالیزارمیرفت

آنجاکه نگاهم عاشقانه موج میزد ،

درقاب طلائی خورشید رفت

دیدم که شبنم مژگان غلام ،

همراه مه صبگاهان میرفت

گفتم که سفررویای عاشق است ،

یک لحظه شیرین ودردآلود میرفت

آن شب که ازجام تونوشید غزل ،

همراه توبا رویا میرفت

 

غ..ر..آ



[ چهارشنبه 97/4/13 ] [ 11:1 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

صبح پنجره مرا دعوت ، به دیدارکرد ... گنجشکهای روی نارون ، مرا

صبح پنجره مرا دعوت ،

به دیدارکرد

گنجشکهای روی نارون ،

مرا بیدارکرد

توباچراغ آمدی ورنگ گبود ،

پرکشید

میان گیسوانت انگشتان باد ،

میلغزید

 گونه هایت میگرفت ،

رنگ ازگل نار

می دمید عطرنفسهایت بجانم ،

شب و روز

میکشید چشم غلام نقشت ،

به دل  

هی به لب میخواند ،

غزل هایت به دل

 

غ..ر..آ



[ یکشنبه 97/4/10 ] [ 6:38 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

مفت نبخشیدم دل ، سبکسرنبود ... رامش گشته بودم و ، اوسرد نبود

مفت نبخشیدم دل ،

سبکسرنبود

رامش گشته بودم و ،

اوسرد نبود

اوفاداربود وپشت پا ،

نزدم

فتنه ها کرد و دل ،

دم نزدم

خواهشم گنک بود و او ،

می فهمید

رازاین سازِمرا را  ،

می فهمید

انچنان مست نگاهش شدم ،

همه جا

موبه گیسوش بستهِ غلام ،

همه جا

ریختم ازجامش شراب ،

درجامم

نفسم پرازهوای اوست ،

که میخوانم

 

غ..ر..آ



[ شنبه 97/4/9 ] [ 10:48 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

یک پنجره برای دیدنت ، بس مرا .... یک گوش برای شنیدنت ، بس مرا

یک پنجره برای دیدنت ،

بس مرا

یک گوش برای شنیدنت ،

بس مرا

یک حلقه چاه که لیلی باشد ،

آنجا

بازشودبه وسعت مهربانی ،

بس مرا

یک کوچه باریک که بوی ،

یوسف دهد

بوی کاه کل وعطرشمعدانی ،

بس مرا

زیرسایه ساربوته های ،

سدرجنوب

یک کتاب خاطرا تت ،

بس مرا

ازتک درخت ودشت ذهاب و ،

بازودراز

آن عطرلاله های کردستان ،

بس مرا

آن وحشت زیبای پروانه ،

به گرد شمع

یک جوعدالت غلام ،

بس مرا

 

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 97/4/7 ] [ 1:31 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 545
بازدید دیروز: 112
کل بازدیدها: 363342