آمدم ازدیار ، دیگری یار همان بود و ، همان دلبری...
آمدم ازدیار ،
دیگری
یار همان بود و ،
همان دلبری
عشقی یاری برسرم بود ،
ای دریغ
آن پرستوبود وآسمان و ،
نه دیگری
همسفرم بود همه عمر و ،
سنگ صبور
ازبهارآمدیم ،
دربهار دیگری
بوسه زد عطرگوانها ،
برتنم
شده شیرین تر ،
این دلبری
آنچنان آلوداش گشت ،
غلام
گرنباشد میشود ،
عمرش خزان
غ..ر..آ
[ سه شنبه 97/4/5 ] [ 9:2 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]