هوای گریه دارم ، من ازقفس گریختم .... کجاروم بجزتو ، که گلشنی ند
هوای گریه دارم ، من ازقفس گریختم
کجاروم بجزتو ، که گلشنی ندارم
چودیده برگشودم ، به راه رفته ام باز
کسی نبست به رویم ، بجزخودم در ، باز
چودل به اوبستم ، رها بر ، موج و تخته
من هرچه ازاو دور ، نزدیک به سینه ام بود
کی ترکنم گلو را ، ای آشنا به یادت
لعل لبت باده چشم توچون ، سبو بود
بگوبه پاسخی که ، غلام زتو میجوید
چوکاهداین مستی ، من ازکِه بازبگویم
درآسمان ابری ، ستاره ها خفتن ؟
من ازقفس گریختم ، تا کِه تو راجویم
غ..ر..آ