به به مهتاب زلف تو را ، به زیرشانه افکند .... صدها ستاره رصد ،
به به مهتاب زلف تو را ، به زیرشانه افکند
صدها ستاره رصد ، برتاره. شانه افکند
باغ ازشکوفه پرشد ونسیم شانه زد
به شوق دیدن ، گل بلبل لب به ترانه زد
چیدن گل نشان تولد غنجه است
که غنجه بازشود ، به هوای لب تو
به بوسه رشک بَردَ ، ستاره زما
لب گزیدن به شرم ، ازحیای تو
به یک نگاه تو چشم ، ستاره باران شد
خوش آمدی ماهتاب ، که خانه ام گلشن شد
بیا کزآمدنت غلام ، جان میگیرد
تو ناخدا باشی دریا ، جان میگیرد
غ..ر..آ