سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امشب سردیوانگی باز پرکشیدم ..... برذلف تو با نسیم ، شانه کشیدم

 

امشب سردیوانگی باز پرکشیدم

برذلف تو با نسیم ، شانه کشیدم

 

چشم دوختم ، به حوض کاشی

من نقش تورا به فیروزه کشیدم

 

یک لحضه کشید باد ، شانه ذلفت

من عطرتورا به حس دل می چشیدم

 

الفاز تورا ، به لحجهایی

برکوزه ومشک سقا ، نقش کشیدم

 

چون ذلف رهایت به رویا نگریستم

آمد سحر وبازهوسم ، سربریدم

 

عهدی که غلام بست ، ازسرپیمان

ازعهد ولایتت ، نبریدم

 

 

غ..ر..آ          



[ چهارشنبه 96/1/30 ] [ 3:28 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

یوسف آرید به بازارو ، خریداربسیار .... آه ازآن رنگ و ریا ئ سیه

 

یوسف آرید به بازارو ، خریداربسیار

آه ازآن رنگ و ریا ئ  سیه ، بازار

 

تو به کوهسار بیا نغمه وسازت شوم

چشم مستت را بنازم ، خریدارت شوم

 

نکنه رنگ بازارگرفت ، دامن ما

توبیا ، پاکن این رنگ دل آزار زما

 

هجمه کردن دقلان گه به بازار ، غلام

خواهد آمد به بازار وگریزند ، دقلان

 

شه خوبان همین نیمه شعبان بیا

به سرورجشن خوبان ، شعبان بیا

 

غ..ر..آ

 

 



[ یکشنبه 96/1/27 ] [ 9:42 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

رسیدام به انتها ، آغازعشق من تویی ... می مانمت درانتظار ، بیا مر

 

رسیدام به انتها ، آغازعشق من تویی

می مانمت درانتظار ، بیا مرا رها مکن

 

دانی که من هم عاشقم ، ای کس بی کسم

مرا دراین دشت جنون ، به دست باد رها مکن

 

ماهی این برگه ام و ، با ابر و باران آشنا

میمیرم اینجا بی تومن ، میرآب مرا رها مکن

 

من درهوای عشق تو ، عمری نفس کشیده ام

دانا توای ، به حال خود مرا دگررها مکن

 

دانی که من به غیرتو عاشق  کس نگشته ام ؟

به جرم این غلام دگر، بیا مرا رها مکن

 

چوبرگ زرد کوچکم به زیرپای رهگذر

دراین خزان بیادگر ، مرا به باد رها مکن

 

غ..ر..آ

 

 



[ چهارشنبه 96/1/23 ] [ 10:19 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

یاقوی و یاغفارو یا غفور .... یامننا و یامجیره و یامنیر

 

یاقوی و یاغفارو یا غفور

یامننا و یامجیره و یامنیر

 

یا علی ازبردن نامت ، گل ازگل بشکفد

سخت ها ، آسان شود، آن دم که نامت میبرند

 

دخت پیامبرزند سنگ تورابرسینه اش

نام زیبای تورا باید که بر جان کنم

 

ای که نامت ازازل با نام پیغمبر برند

 برعقیق سرخ باید نامت حک کنند

 

آنکه برسربند ش نام تو ودخت نبی است

این غلام است ، با یاد تو و آل نبی است

         

حیدری باید شد و ، نامت ولایت برمن است       

رکن شیعه اصل وفرعش ، از ولای حیدراست

 

 

غ..ر..آ



[ دوشنبه 96/1/21 ] [ 1:37 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

چه خوش بشکست ، دل ازغم یار .... شهادت میدهد ، چشمان اشک بار

 

چه خوش بشکست ، دل ازغم یار

شهادت میدهد ، چشمان اشک بار

 

نگاهم بانگاهش در ، رویا است

همین بس نعمت ، رویای یار

 

نگاهم کردعادت ، کعبه ی عشق

سعادت است که کرد ما را بیمار

 

چو بیمار ببیند  ، روی عزیزی

به گلگشت میرود ، با چشم یار

 

طواف خانه ی یار و ، حجردلدار

غلام قلبش شده  خانه ی ، یار

 

 



[ یکشنبه 96/1/20 ] [ 4:34 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

آن نگاهی مست و رویایی .... می دواند چشم ، مراهرسویی

 

آن نگاهی مست و رویایی

می دواند چشم ، مراهرسویی

 

می خواند باغبان افسانه

قصه ی شهزاد ، میخانه

 

میرساند درگوشم آهسته

نغمه های شاد وپیوسته

 

هم چوآرام باش وبی تشویش

باده ای ، درجام مینایت بریز

 

میدوید با صوت کلامی ، باد

باده ، درجام غزلها بریز

 

برفراز تاج اندیشه ات

معرفت درجام ، غزلها بریز

 

گرد افکاری نگردی ، بی کسی

ازکس بی کس غلام آموخت درس

 

 

غ..ر..آ 



[ چهارشنبه 96/1/9 ] [ 12:26 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

چه زیبامیشود امشب ، اگرمهتاب آید ..... شکیبا میشود دل ، نازنین ا

 

چه زیبامیشود امشب ، اگرمهتاب آید

شکیبا میشود دل ، نازنین از ره بیاید

 

به دل سودای دیدار ش دارم

جمالت را  به کعبه  انتظارم

 

بیا نازکم کن ، اِشُفَعُ الَنآ عِنُدَ الله!

بیا یوسف به جانت ، بیقرارم

 

چقدر بیقراری میکند ، باغچه بی گل

گلاب قمصرم ، عطرتومی خواهد ای گل

 

جهان بی توزندان و ، غلامان بیقرارند

به بِسِم اللهِ نُورٌآزاد کن ، گیتئ بی قرار را

 

 

غ..ر..آ



[ سه شنبه 96/1/8 ] [ 6:36 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

تقدیر من و تو ، تمثیل غزل کشته ..... بخند ای خوبم ، این شور وحال

 

تقدیر من و تو ، تمثیل غزل کشته

بخند ای خوبم ، این شور وحال توست

 

فرشته نشست ، میان کلام واژه هایت

آهنگ قلب من ، ریتم نفسهای توست

 

وصل گرم غزل ، بروی لب هایت

دویدنِ. غزال ، درپر پرواز توست

 

وقتی دل بیت شمع و ، پروانه میشود

شگفتن گل یخ ، بهانه ی توست

 

جلوس کرد بر لبانت ،الهه ى عشق

این نشاط غلام ، ازشور وحال توست

 

غ..ر..آ

 

 



[ یکشنبه 96/1/6 ] [ 5:51 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

می دوید چشمم ، در آسمانِ خیال تو. تا انتهای سحر و ، آن نگاه م

می دوید چشمم ،

در آسمانِ خیال تو.

تا انتهای سحر و ،

آن نگاه مهربان تو.

 شب در سکوت بود و ،

دلم دل شوره داشت

که چرا نیامد کلامی ،

 به گوش از لبان تو.

لب گشودم که شکایت کنم ،

به او!.

در آسمان دیدم ،

چهره دلربای تو.

گفتی : که صبورباش غلام ،

سوختم چون شمع.

پروانه شدم ،

 پرم سوخت برای تو.

گفتی: که بادم  و ،

تو باران باش ، ابری شدم.

انگار باران می بارد ،

از چشمان تو.

پیچیده عطر گیسوانت ،

درمسیر باد.

الفبای شعرم ،

حرف دل است برای تو.

اهل جهان ، عا شقم ،

بهانه است شاعری.

گر عشقی هست ،

 برای رضای تو.

 

 

غ..ر..آ



[ جمعه 96/1/4 ] [ 6:19 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

باچشم دل انگیز توهر ، پیمان که بستم ... فریادزدم ، پیمانه ی ، پی

باچشم دل انگیز توهر ، پیمان که بستم

فریادزدم ، پیمانه ی ، پیمان شکستم

 

دیوانه گسستم ، غم ، ازدل شیدا

کم فتنه گری کن ، که پیمانه شکستم

 

جزخواهش بی جا وهوس ، ازتوچه دیدم ؟

این چشم دلم را به چشمان هوسبازتوبستم

 

آن فته گری وهوسم ، سربُریدم

درگورنهادم ، به عزایش ، نگریستم

 

می. خورد و غلام و ، درمیخانه نشسته

غیرازتو وساقی به هیچ ، دل نبستم

 

عمری گذاشت و ، شد خزان وبهاری

سخت دل بُبرم ، زتو وآن میگُساری

 

 

غ..ر..آ



[ پنج شنبه 96/1/3 ] [ 9:54 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 293
بازدید دیروز: 201
کل بازدیدها: 364004