انگشتهایش بَه ، چه دلکش تارمیزد ... رقص موج.سرخ آتش ، بَه چه
انگشتهایش بَه ،
چه دلکش تارمیزد ...
رقص موج.سرخ آتش ،
بَه چه موزن جست میزد ...
ابرهای سرخ آبی غروب ،
نم نمک رنگ سردی میزد ...
ازپس پرده بستم ،
پنچره ...
بادوحشی برحریم پنچره ،
پنجه میزد...
پلکهایش سنگین و ،
بالا وپائین می پرید ...
پنداری با پَرموزیک باد ،
خواب خوش میدید ...
ای زمین ای خاکیان ،
بدرود با شما ...
میروم سوی سرای نو ،
دورازشب سیا ...
دوراز درد وبیماری ،
دورازکشمکشها ودیوانگی ...
دور دور ،
سوی خوشبختی ...
بردرخت آرزوهایم خورد تیشه ،
نونهال آرزو هایم پریده
میسپارم ازشرشیطان ،
به یزدان شمارا همیشه ...
غ..ر..آ
[ شنبه 100/4/12 ] [ 8:37 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]