بازهم دوباره شروع شد ، روضه مادر ... بازهم شروع شد ، اشکهای م
بازهم دوباره شروع شد ،
روضه مادر ...
بازهم شروع شد ،
اشکهای مکرر ...
اجازه بده آقا بخوانم ،
ازاتفاق افتاده دم در ...
ازچادرخاکی مادرت ،
ازآتش زدن میخ و در ...
ازفریاد شکستن پهلو ،
ازفشاربرابر دو در ...
آه میرسد به آنجا ،
که نیمه شب ...
بی اختیارگریه میکرد ،
حیدر ...
این قصه نیست حقایق است ؟ ،
ایام غم وخانه داری دختر ...
آن لحظه رسید ،
که ظهرعاشورا ...
برتل بلند آمد ،
شیر دختر ...
غ..ر..آ
[ سه شنبه 100/10/14 ] [ 7:40 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]