درمردمک چشم من ، تو شهپر وشاهین ... من صیدم و ما را ، توشکاری
درمردمک چشم من ،
تو شهپر وشاهین
من صیدم و ما را ،
توشکاری
برما نظرافکن به یک ،
گوشه چشمت
شاهین توایی ،
به اَبروباران سواری
صیدم توایی و ،
ما را تو شاهی
فردا تو مرا سروری کن ،
که شاهی
حالا توهمان خزانه? ی ،
عالم غیبی
این جان غلامِ فدیت ،
کجایی !
اینکه جهان ،
صید جانی? زمان است
حالا بیا ،
که هادی کلُ جهانی
غ..ر..آ