سفارش تبلیغ
صبا ویژن

(اربعین چه روزی است)

 

(اربعین چه روزی است)

بیستم ماه صفردرتاریخ ، به عنوان اربعین حسینی مشهورشده است.دربرخی ازروایات به

 بزرگداشت این روزاشاره شده است . درحدیثی ازامام حسن عسکری زیارت اربعین به

 عنوان یکی ازنشانه های موٌمن است. (اربعین)درمنابع،بیشتربه دو رویداد اشاره دارد:

یک. روزمراجعت اسرای کربلاازشام به مدینه ، دو.روزی که جابربن عبدالله انصاری به

کربلا آمدوبه زیارت قبرمبارک امام حسین (ع) مشرف شد. امادراینکه دراین روزاسرای

 کربلا رسیده باشند،تردیدی جدی وجود دارد. شیخ مفید در(مسارالشیعه)آورده است:

که جابربن عبدالله برای زیارت امام حسین (ع) واردکربلا شد.

شیخ طوسی در(مصباح المتهجد)وابن اعثم درالفتوح نیزهمین مطلب راذکر کرده اند.

میرزاحسین نوری می نویسد: ازعبارت شیخ مفیدوشیخ طوسی استفاده می شودکه روزاربعین 

روزی است که اسراازشام به مقصدمدینه رسیدند.

دراین میان سیدبن طلوس در(لهوف) اربعین راروزبازگشت اسرا ازشام به طرف کربلا

 ذکرکرده است. ایشان می نویسد: وقتی اسراکربلا ازشام به طرف عراق بازگشتند به

راهنمای کاروان گفتند:مارا به کربلا ببر.

بنابراین آنها به محل شهادت امامحسین (ع)آمدند. سپس درآنجا به اقامه عزاوگریه وزاری

برای اباعبدالله الحسین پرداختند. شیخ بهایی نیزدرکتاب (توضیح المقاصد) روزنوزدهم

 صفررا روز زیارت اربعین اباعبدالله الحسین علیه اسلام میداند ومی نویسد: دراین روزکه

چهل روزازشهادت امام علیه السلام می گذشت ، روز ورود جابربن عبدالله انصاری برای

زیارت قبرحضرت است ، وآن روز،باورود اهل بیت امام علیه السلام ازشام به کربلا یکی

شد،درحالی که آنان عزم مدینه داشتند.شیخ بهایی ازآنرو19صفرراروزاربعین می داندکه

 روزعاشور رامبنای محاسبه به عنوان مبداٌ اربعین قرارداده است ، اما چنان که سیدابن

طاوس درکتاب اقبال نوشته است ، شهادت امام حسین علیه السلام،درساعات پایانی

 روزعاشورا رخداده ومبنای محاسبه اربعین ، طبعا می باید یازدهم محرم باشد..رخدادهای

 بیستم ماه صفرپیرامون واقعه کربلا به شرح زیراست: اربعین سیدالشهداء(ع) درچهل ومین

 روزازفاجعه درناک شهادت امام حسین (ع) واهل بیت (ع) واصحاب باوفایشان می گذرد

بردوستان وشعیان اهل بیت (ع) لازم است بابرپایی مجلس عزاوشرکت درمجالس سینه زنی

وذکرمصیبت این روزرا تعظیم کنند.

ملحق شدن راس مطهرامام حسین(ع) به بدن مطهر. نقل است که دراین روز راس شریف

 امام حسین (ع) توسط امام زین العابدین (ع) ازشام به کربلا آورده شد وبه بدن مطهرآن

 حضرت محلق شد.

( بازگشت اهل بیت(ع) به کربلا یامدینه ) بنابرنقلی درچنین روزی اهل بیت (ع) ازشام به

کربلا بازگشتند همچنین بنا برنقل دیگری این روز، روزی است که اهل بیت امام حسین (ع)

ازشام به مدینه آمدند. ولی درارتباط با آمدن اهل بیت حسینی (ع) در روزاربعین به کربلا ،

میان مورخان تفاوت راٌی وگفت وگواست، نخستین زائرقبرامام حسین (ع) جابربن عبدالله

 انصاری بود که سنت زیارت اربعین امام حسین (ع) را پایه گذاری کرد. وقتی خبرشهادت

امام حسین (ع) ویاران بزگوارش به مدینه رسید ، جابراز دوچشم نابینا بود مدینه رابه قصد

زیارت کربلا ترک کرد.

ودر این صفرشخصیتی دانشمند ومفسری بزرگ به نام (سعدبن جناده) همراه جابر بود . پس

 از ورود در رودفرات غسل کردند وبه کنارمرقد مطهر امام حسین (ع) رفتند وآن حضرت

 را با زیارتی به نام زیارت اربعین زیارت کردند. ( التماس دعا )

 

غ..ر..آ



[ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/9/11 ] [ 9:20 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(اِذَازُالزِلَتِ الٌاٌرضُ زِلٌزاَلَها)

 

(اِذَازُالزِلَتِ الٌاٌرضُ زِلٌزاَلَها)

 

رحمت که ببارد نپرسد که این ملُک زه کیست

برقوم جهود ومسلم . گبر. یکیست

 

مهمان که برآمد خانه ، خوشحالش کنید

گرکه خویش باشد وبیگانه دراحکام یکیست

 

این رحمت حق از سوی اومی آید وبس 

بازخواست ندارد ، عاقل اَعلم یکیست

 

برآستان اوسربنهی خاک رواست

ذگرش برهمه انس وجن گیتی یکیست

 

گربه پاکی سوره (الزلزلته) رامی خوانی

به وطرب یابه سجود ، ومسجد ومیخانه یکیست

 

این میش دقلان ، که ازاومی خوانند خود

 دانند ، که این سوره وقصه وافسانه یکیست ؟

 

از الفازکتابش ، هرچه گرفتیم بکار

فهمیم که رحمت او برهمه عالم جاریست.

 

چون درک کند(غلام) این مطلب را

احساس کند ، کعبه ومیخانه یکیست

 

غ..ر..آ



[ یادداشت ثابت - دوشنبه 94/8/19 ] [ 12:46 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(خرقه زتن ها دریدن)

 

(خرقه زتن ها دریدن)

 

درچشم تومن صد غزل خوانده ام

آن راز نجیب را صبح سحرخوانده ام

 

درروی دومژگان تو، دو کمان بود

مژگان توتیر و، قلب من را نشان بود

 

من خرقه نوبر تن و، درفکرتو بودم

من تشنه ی دیدار(حسین)، درمنا می دویدم

 

با دست ال شیطان ، خرقه زتن ها دریدن

تعبیرلب تشنه واما! ، مثل (حسین) سرنبریدن

 

 تن های مطهرچه کوه ، تلنبار علایق شد  

برجسم پاک شما ، غلامی (حسین) حک شد

 

غ..ر..آ



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/7/17 ] [ 8:2 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(قول دل کندن نگیرازدل)

 

 

 

 

هرزمان میبینمت ، گیسوپریشان کردا ی

آسمان چشم ما را ، توگریان کردای

 

ناگهان گرگرفت ، درسینه ی پنهان من

دُر را درصدف زیرگیسو، پنهان کردای

 

اعتنایی برمن عاشق نکردی ، رد شدی

فکرعاشق خواند ی ، عاشقترش کردای ؟

 

عشق توتنها نشان ، درقلب رسوای من است

دلخوشیهایی که رویا نیست ، افکارم ، هویدا کردای

 

فکرکردی  که آسان نتوان دل کند ورفت ؟

عاشقی آخرگناهش چیست ، اینگونه میزان کردای ؟

 

من که دوستت دارم وقلبم ، ویران تواست

حا صلش عشق بود و اورا ، چرا درو کردای ؟

 

قول دل کندن نگیرازدل ، (غلام) عاشق است

تا ابد درگوشه میخانه او را ، عسگر کردای

 

غ..ر..آ..

 



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/7/10 ] [ 10:56 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(دل تندیس توکشته)

 

(دل تندیس توکشته)

 

چندیست که دل ، تندیس توکشته

آشفت و سرکشته ی ، آماج توکشته

 

بااین همه زاری ، به درگه عشق

آخر چنین زارو پریش ، تو کشته

 

از قبله درآمدی ونمازعشق خواندی

آمد ندا درغدیرو ، دل ما مرید توکشته

 

ازقافله دورم و، لیکن  نکردیم قفلت  

دل آماج نمازو قبله ی حاجات توکشته

 

درمروه من صفا وزمزم ، توهستی

آخر به چه روی دلها ، سراب توکشته؟

 

با ذگرحق باوری ، لبخند زنم به جمالت

این حسن تودرمن شراب ، غزلهای توکشته

 

قربان شوم در ره قربانگه ، غدیر وقربان

عید در عید است و(غلام) تندیس ، ولایت توکشته

 

غ..ر..آ



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/7/3 ] [ 10:57 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(ای یار پاک)

 

 

(ای یار پاک)

 

چشم شهلایی که خواب ازما ربوده ، روز وشب .

پس چرا رخساره می بندزما ، هر روز و شب !

 

پرده برگیر وببین شیدا منم ، رسوا منم

وازمن بیچاره رخ ، پنهان مکن ، در این طرب

 

از پس پرده زما دل میبری ، جانا ولی !

روی ماهت را چرا از ما تو پنهان می کنی .

 

درنهان خانه ی دل با چشمکی من قانع ام . 

دیده بگشا ، وین(غلام) آزاد کن ، تغییر ساز !

 

مست اگر میخانه را محرم دل داند ، چه باک

مسجد ومیخانه گشته خانقاه ، ای یار پاک .

 

غ..ر..آ..

 



[ یادداشت ثابت - یکشنبه 94/6/2 ] [ 5:12 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(آشوب)

 

 (آشوب)

 

تورا با گریه میخوانم ، توهم برمن همی خندی !

براین حالیکه من دارم ، چرا رخساره می بندی؟

 

همی بگذار در قلبم ، توهم آغوش من باشی

که تا پایان این مقصد ، تمام باورم باشی .

 

تومی دانی کنارت باز ، چه حالی دارد این مستی

خودم را وقف توکردم ، تو هم لیلای من ، مستی ؟

 

نمی دانی چه آشوبم ، اگر بامن نباشی تو!

درون ریشه و فکرم ، همه اشعارم هستی تو

 

عجب احساس خوبی من ، زتومی گیرم ای جانم

تمام لحضه ها یم را، نفس ، من ازتومیگرم

 

تمام عشق ورویا را(غلام)از یاد تو دارد

تمام عشق ومستی را ، زاین میخانه می خواند .

 

غ.ر.آ

 



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/5/9 ] [ 4:43 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(دادم .الف.نعمت )

 (دادم .الف.نعمت )

زآن میخانهِ ، درآمد بت ، تا شاد کند دل را

دل ماند و بهارش باز ، تا نو کند ما را

 

او دادنشان برمن ، زآن خرمن و آن خانه

پرکرده پیاله مست ، دور می زند ما را

 

صد پند واندرز را ، دردام وکلک درهم

صد لب به سخن آید ، تا پاک کند ما را

 

چون دان کند خرمن ، اندر دل پنهانم

بر ملک سلمانی ، سردار کند ما را

 

باز آمد وباز آمد ، عمرونفسِ پنهان

باطبل وطرب آمد ، تاشاد کند ما را

 

درگنج نهان آمد ، چون گل به جهان آمد

آن فخر کیان آمد ، آذاد  کند  ما را

 

گفتا که (غلام) امروز ، سرگشت وحیرانی

دادم (الف) نعمت ، تا سجده کنی ما را

 

غ..ر..آ..



[ یادداشت ثابت - سه شنبه 94/5/7 ] [ 1:36 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(در دل ، شیدای من ،2)

 

 

 (در دل ، شیدای من ،2)

آمد اما در دلش آن شور ومستی نبود

آن نوازشها چرا در نگاهش مره بود ؟

 

چشم شهلایی ، که خواب ازدل می ربود

عکس شیدا یم را ، درقاب دل بشگسته بود

 

دردل رسوای من عشق غوغایی به پا کرد بود

یار همان یاربود ، مست و بی پروا نبود

 

درد همان درد بود ، جزرسوایی چیزی نداشت

لب همان لب بود واما بوسه اش خشگید بود

 

نقش عشق وآرزوها ناگهان درمن شکست

چهرازمن برگرفت و ، دل زمن شسته بود

 

دیداید چشم  درخشان را در صدف ؟

آن بلورین اشکها هم ، خشگیده  بود

 

درلبم  فریاد  دل خاموش  نبود

ای دریغ آن مست و بی پروا نبود

 

دیگرهم بود واما (غلام) بی خبر

درد عشقش را نشان از سودا نبود

 

..غ..ر..آ..

 

 



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/5/2 ] [ 10:8 صبح ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

(احساسم مثل دریا است)

 

 

(احساسم مثل دریا است)

 

پیاله های چشمت جام شراب ومستی است

این مستی شبانه ، ازآن او است ، نه هستی

 

پیاله های چشمت گیرنده چون آهواست

چه درد خوبیست عشق ، باناله ی شبانه

 

به عشق تو به نالم ، این عشق عاشقانه است

باگریه من به نالم ، شبها که من شبانم

 

شبان گیسوانی ، که دور آن پیاله است

راه می رود درقلبم ، آهسته اوخرامان

 

من هم شبان عشقم ، احساسم مثل دریا است

جنگ می زنم به ساحل ، بی باک وعشقانه

 

غ..ر..آ..



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 94/4/26 ] [ 9:2 عصر ] [ غلامرضا رمضانی آقداش ]

دیگر امکانات


بازدید امروز: 117
بازدید دیروز: 48
کل بازدیدها: 341889